سفارش تبلیغ
صبا ویژن

نگار نازنین ما

سفارش تبلیغ

از:   دوشنبه 86/12/27  ساعت 2:41 عصر  

دریا

 

 

 

 بندر گناوه-ساحل خلیج فارس-اسفند 1386

 این دومین باری بود که نگار دریا را می دید.به قول بابا جونش اگه ولش میکردیم تا آخر دریا میرفت.عشق و علاقه نگار به شن و ماسه کنار دریا دیدنی بود . 5 بار لباساشو عوض کردم آخر بی فایده.تمام سرو صورت و گردنش پر از شن بود.البته کلی هم شن خورده بود.شنهای شور و خوشمزه...

چند تا اسب هم کنار ساحل بود که نگارجون مدام بهانه اونارو میگرفتو میگفت اب اب ... وقتی نزدیک میبردمش قانع نمیشد و دستشو دراز میکرد تا مژه های اسب بیچاره رو بگیره آخه نگار به مژه علاقه خاصی داره و مژه های همه عروسکاشو کنده.هرچی من از آقااسبه میترسیدم و فاصله میگرفتم نگار بیشتر بیتابی میکرد و داد میزد اب اب (فکر کنم اسبه هم کلی تعجب کرده بود).

برای اینکه حواسشو پرت کنم بردمش روی اسکله و دریا رو نشونش دادم و این تازه اول دردسر بود چون اینبار میخواست از روی اسکله دستشو بزنه تو آب و اینبار بجای اسب داد میزد آبه به (یعنی آب بده) آخه کلی هم تشنه شده بود و میخواست از دریا اونم از بالای اسکله آب بخوره...

 

 


نظرات شما ()

لیست کل یادداشت های این وبلاگ

عروسی
مهمونی و کمک های نگار کوچولو
نگار و خاله مهربون-1
ببعی
کودک من
[عناوین آرشیوشده]

درباره خودم


نگار نازنین ما  
من نگار کوچولوی قند عسل هستم.خدای مهربون در 30 شهریور 1385 منو به مامان جون و باباجون گلم هدیه کرد.یک هدیه نازو دوست داشتنی.

لینک دوستان


محیا عسل
امیرعلی
محمد مهدی
آرین کوچولو

فهرست

29565 :کل بازدید
3 :بازدید امروز
3 :بازدید دیروز

لوگوی خودم


نگار نازنین ما

آوای آشنا


آرشیو


دی 1387
آذر 1387
مهر1387
شهریور1387
مرداد1387
تیر1387
خرداد1387
اردیبهشت87
بهمن 1386
اسفند1386